آداب بیقراری/ یعقوب یادعلی/ انتشارات نیلوفر/ ۱۷۲ صفحه
رمان “آداب بیقراری” نوشتهی یعقوب یادعلی همان رمانیست که در کمال ناباوری او را به جرم توهین به قوم لر و نشر اکاذیب! به دادگاه و زندان کشاند و در پروسهی نویسندگی او خلل ایجاد کرد. خود او در مصاحبهای که با علیرضا غلامی (اینجا) داشته میگوید “بعد از آن ماجرا چند سال طول کشید تا به روال عادی برگردد.”
“آداب بیقراری” در سال ۸۳ به بازار آمد و همان سال برندهی جایزهی بهترین رمان سال بنیاد گلشیری شد. رمانیست که بین واقعیت و وهم در رفت و آمد است. حتی وقتی به انتهای قصه میرسید باز هم نمیتوانید به قطعیت بگویید که دقیقا کجای قصه وهم بود و کجای آن واقعیت.
داستان، داستانِ مردی مذبذب و عاصیست شبیه بیشتر مردان معاصر. مردانی که نمیدانند چه میخواهند یا آنچه را که دارند نمیخواهند و در پی چیزی هستند که یا وجود ندارد یا متعلق به آنها نیست.
کامران خسرویِ داستان از همان ابتدا نشان میدهد که شبیه بقیهی مردان دور و برش نیست. از مناسبات خانوادگی و اداری خسته شده. به اخلاقیات پایبند نیست و آنقدر هم جسور نیست که صادقانه بزند زیر همه چیز یا کارهای غیرمعقول و معمول بکند. همین است شاید که بخش عمدهای از داستان، خیالپردازیهای اوست.
قصه، فریبا را دارد که بیش از حد کنترل میکند و بیشتر وقتها حق با اوست اما همدردی ما را برنمیانگیزد.
تاجماهِ سادهی سهلالوصول را دارد که آنجا که میپرسد طلاق چیست؟ یا آنجا که میگوید شوهرش را دوست دارد تصویر متناقضی با خیانتش را نشان میدهد که شاید همینها باعث میشود خواننده او را خیلی سیاه نبیند.
داستان میان واقعیت و خیال پرسه میزند و خواننده را سرگرم و مجذوب میکند و او را مدام در مقابل این پرسش قرار میدهد که اینجای قصه در خیال کامران است که اتفاق میافتد یا در دنیای واقعی؟ اما چیزی که بیتردید میتوان گفت این است که این رمان یکی از بهترینهای دههی هشتاد تا کنون است.